قهاوند (شراء یا چرّا)

تاریخ وفرهنگ روستای کوزره و منطقه قهاوند

تبلیغات تبلیغات

گل خاتون دختر قهرمان

حسین زارعی خواندن ۲ دقیقه گل خاتون سارا با دل‌چرکینی از روزگار زنان و دختران روستا آه کشید و گفت: ـ چرا دختران این‌همه ضعیف‌اند؟ چرا مردها آن‌ها را چون کنیز دربند خود می‌خواهند؟ ماه سلطان لبخند آرامی زد، نگاهی ژرف به سارا انداخت و گفت: ـ نه دخترم، همه‌چیز این‌طور که تو می‌گویی نیست. همیشه زنانی بوده‌اند که پا به پای مردان ایستاده‌اند، حتی شجاع‌تر و نترس‌تر. یکی از آن‌ها گل‌خاتون بود. چشمان سارا برق کنجکاوی گرفت: ـ گل‌خاتون؟ قصه‌اش را برایم بگو.
ادامه مطلب

نگاهی به دگرگونی های زندگی روستایی

حسین زارعی خواندن ۳ دقیقه زمانی که هنوز مردم روستا شهری نشده بودند به روستایی بودن خود افتخار می کردن.شهریها هم با تصوری که از روستا داشتن می گفتند خوشا به حالت روستایی .اکنون این سخن معنی خود را گویا از دست داده است. با آمدن برق ومخصوصا با وارد شدن تلویزیون و سایر رسانه ها داخل خانه های گلی فکر مردم عوض شدو به دنبال آن شکل خانه ها ودر کل همه روستا تغییر کرد علایق عوض شد .سبک و فرهنگ روستا نیز کم کم تحت تاثیر قرار گرفت.هرچند روستاهایی هستند که تفکر شهر
ادامه مطلب

درخت سنجد

هیچ وقت فکر کرده ای یک درخت هم می تواند دلتنگت شود؟ درخت‌ها هم مثل آدم‌ها هر کدام داستان خودشان را دارند. سرد و گرم روزگار را چشیده‌اند، با باد و طوفان جنگیده‌اند، و گاهی کمرشان زیر بار سال‌ها خم شده است. به‌نظرم درخت‌ها هم شخصیت دارند، مخصوصاً آن‌هایی که توی کوچه و محله قسمتی از خاطرات زندگی ما شده‌اند. سر راه باغ انگور، درست نزدیک پیچ، درخت سنجدی بود که کنار جوی آب ریشه دوانده بود. پایین تنه‌اش خمیده و پیچ‌خورده بود، گویی روزگار کمرش را خم کرده باشد.
ادامه مطلب

کوزهٔ شکسته

حسین زارعی خواندن ۴ دقیقه کوزه شکسته آفتاب بی‌رحم می‌تابید. خوشه‌های طلایی گندم، نور خورشید تابستان روستای کوزره را مثل آینه بازمی‌گرداندند و هوا را مذاب می‌کرد. عرق از پیشانی و پشت گردن همه جاری بود، نمکش روی لب‌ها می‌نشست. پدر به سمت کوزه‌ای که در سایهٔ دسته‌گندم‌ها گذاشته بودیم رفت. تکانش داد و صدای تهی‌اش فریاد تشنگی سر داد. با آستین پیراهنش عرق روی پیشانیش را پاک کرد، سرش را برگرداند و گفت: «پسرم، بدو کوزه را از موتور آب پر کن و زود برگرد!» آن وقت‌ها
ادامه مطلب

یا بیر بَله، یا بیر بَله

حسین زارعی خواندن ۲ دقیقه در کوزَره مرد ساده‌دلی زندگی می‌کرد به اسم شُوقعلی. زنش زرنگ و بد جنس بود. یک روز که می‌خواست شوهرش را دست‌به‌سر کند، گفت: – «شُوقعلی! میری شهر و برای خانه زرچوبه می‌خری.» شُوقعلی سرش را خاراند و گفت: – «خُب... چقدَر بخرم؟» زن دو مشت خودش را جلو گرفت و گفت: – «یا بیر بَله... یا بیر بَله! یعنی یا این‌قدر، یا این‌قدر!» چون خوب می‌دانست که شوهرش فراموش‌کار است، سفارش کرد: – «وقتی داری میری به سمت شهر، هی زیر لب تکرار کن: یا بیر بَله،
ادامه مطلب

قوچ بخشداری

حسین زارعی خواندن ۹ دقیقه قوچ بخشداری یه بربری داغ خریدم، من و دوستم همون‌طور که تو ماشین نشسته بودیم، نصف بیشترش رو خوردیم. هنوز از دهنمون بخار بلند می‌شد که رسیدیم به چهارراه. یه گدای سمج اونجا بود، از اونایی که تا پول نگیرند، راحت نمی‌ذارن رد بشی. تا اومد سمت ماشین، یه نگاه به بربری انداخت، یه نگاه به قیافه‌م، بعد گفت: «معلومه بازنشسته‌ای!» بعد هم از جیبش یه مشت پول مچاله‌شده درآورد، گرفت سمتم.
ادامه مطلب

تختی در کوزره ، تاجی در آسمان

حسین زارعی تختی در کوزره ، تاجی در آسمان صبحی دل‌انگیز، خورشید با گرمای ملایم خود بر روستای کوزره می‌تابید. کوچه‌های خاکی هنوز بوی آب‌پاشی و جاروخورده دم در خانه‌ها را در خود داشتند؛ عطری از خاک نم‌خورده که روح را تازه می‌کرد. از لابه‌لای درختان چنار، آواز دلنشین گنجشک‌ها و پرندگان دیگر به گوش می‌رسید و با سر و صدای شادمانه‌شان، خبر می‌دادند که زندگی در کوزره با تمام شور و حال خود در جریان است. .در همان حال، درویشی دوره‌گرد، با کلاه و شال سبز و کیسه‌ای بر
ادامه مطلب

مینی‌بوس کوزره

مینی‌بوس کوزره مینی‌بوس‌ها فقط ماشین ساده نبودند؛ آن‌ها قلب تپنده روزگار ما بودند، روایتگر قصه‌های بی‌شمار و انباشته از خاطراتی که بوی سادگی و صمیمیت می‌داد. یادش بخیر، آن روزها که زندگی آسوده‌تر از امروز جریان داشت؛ دل‌ها بی‌تکلف به هم نزدیک‌تر بودند و هر سفر، ماجرایی پر از شور و صلوات می‌شد. همه با هم، بی‌ادعا و بی‌تکلف، سوار همان مینی‌بوس خاکی می‌شدیم و مسیرهای سخت و گِلی را با خنده و گاهی با سکوت طی می‌کردیم.
ادامه مطلب

تاریخ شراء

تپه کوزره مربوط به هزاره اول قبل از میلاد سده‌های میانه دوران‌های تاریخی پس از اسلام است. چگونگی تکوین حوزه‌های فرهنگی و اقتصادی که نتیجه تشکیل شهرها است، در دوران قبل از آریایی‌ها بسیار مشکل بوده و تقریباً امکان آن بسیار اندک است.بنابراین تاریخ منطقه شراء را از تشکیل وحکومت مادها آغاز کرده ایم. , شبکه اطلاع رسانی راه دانا, پایگاه خبری جهاد پرس, به هر ترتیب با ورود آریایی‌ها که بین قرنهای سیزدهم و نهم قبل از میلاد از شرق ایران به غرب ایران مهاجرت می کنند ،
ادامه مطلب

وبلاگ های پیشنهادی

جستجو در وبلاگ ها